((به نام خداوند مهربان))
سرباز که نه عمریست که سربار توام ؛ می دانم.
در بند و گرفتار توام می دانم.
می چرخم و می گردم و می جویمت ؛ اما.
اندر خم یک کوچه ی دیدار توام!
می دانم.
یک بار نشد تا بشود این دل رام ؛
من عاشق و دیوانه و بیمار توام می دانم!
نه. جز تو کسی نیست پناهم باشد.
بر زخم دلم ، جز تو که مرهم باشد؟
من واله و حیران توام می دانی!
یک عمر پریشان توام می دانی!
دستی بکش از مهر به روی سر من ؛
من دست به دامان دعاهای توام می دانی!
یک سوره بخوان تا کمی آرام شوم.
من عاشق آن لحن دلآرام توام ؛ می دانی.
درباره این سایت